احمد کاوری کارگردان سریال «وارش» در خصوص این سریال با آیفیلم به گفتوگو پرداخت.
احمد کاوری هم اکنون دو سریال در حال پخش دارد. یکی به نام «شرم» که از شبکه سه سیما در حال پخش است و دیگری سریال «وارش» که در شبکه آی فیلم در حال بازپخش است. این سریال دو بخش دارد که در بخش نخست آن اتفاقات مربوط به دهههای ۳۰ و ۴۰ خورشیدی تصویربرداری شده است. در بخش دوم قسمتهای مربوط به دهه ۵۰ که منتهی به اتفاقات انقلاب و تأثیرات آن بر فضای داستان و سرنوشت شخصیتها میشود، این سریال اقتباسی از رمان مطرح «مهاجران» هاوارد فاست است. با کاوری درباره سریال وارش گفت و گو کردیم که می خوانید
*سریال «وارش» طولانی ترین سریال درکارنامه شماست. آیا زمان بیشتر یک سریال، تفاوتی هم در اجرا و کارگردانی آن دارد؟
به نظرم بیش از زمان، ساختار فیلمنامه و موقعیت دراماتیک قصه است که در کارگردانی یک سریال تاثیر می گذارد. با این حال داستان های بلندتر این امکان را فراهم می کنند تا شخصیت پردازی و پرداختن به جزئیات وقایع برای کارگردان بیشتر و فراخ تر است و این فرصت برای کارگردان فراهم می شود تا بتواند ارتباط بهتری با مخاطبان اثرش برقرار کند. البته سریال وارش فارغ از زمان از حیث مکان هم برای هم تجربه جدید و جذابی بود.
*اتفاقا می خواستم به این مسئله هم بپردازید. اینکه جغرافیای خارج از تهران و حالا در اینجا فضا و بافت شمال کشور چه نقشی در کارگردانی این مجموعه داشت؟
لوکیشن با توجه به ویژگی های محیطی و به اصلاح بافت جغرافیایی هم در فرم بصری و زیبایی شناسی تصویری به کارگردان کمک می کند و این فرصت برای خلق قاب های زیبا فراهم می شود و هم مولفه های بومی و قومی منطقه در پردازش قصه دخیل می شود. در سریال «وارش» فقط مسئله زیبایی شناسی محیط و لوکیشن مطرح نبود یا مثلا پایتخت گریزی و پرهیز از قصه های شهری. خود قصه و فراز و نشیب های آن در خطه شمال رخ می دهد و مناسبات و خرده فرهنگ های قومی و محلی در فرایند و پیشبرد قصه موثر بود. یا این که مسئله لهجه و گویش در بیان بازیگر اهمیت پیدا می کند و نمونه هایی از این دست. کارگردانی در فضاهای بازتر و در طبیعت و روستا از یک سو محدویت فضاهای بسته و داخلی در سریال های آپارتمانی را ندارد و دست ما بازتر است؛ اما دشواری های خاص خود را هم دارد و گاهی ویژگی های طبیعی محیط برای برخی صحنه ها ممکن است محدودیت ایجاد کند. با این حال کار کردن در طبیعت زیبای شمال در وارش برای من تجربه لذت بخش و خاطره انگیزی بود.
*با این حال مخاطبان با هر قومیت و گویش و فرهنگ دیگر هم با سریال ارتباط برقرار می کنند؟
این همان چیزی بود که ما به دنبالش بودیم. گرچه قصه وارش در یک جغرافیای محلی رخ می دهد؛ اما مضمون و پیام آن ملی است. حتی ما شخصیت هایی از اقوام دیگر را هم در آن می بینیم. اساسا در «وارش»، قصه به گونه ای روایت می شود که بتواند وحدت ملی را برجسته کند. مهم تر از همه اینکه وارش قصه ای غنی دارد و همین مولفه به جلب مخاطب کمک کرده است. این نکته را هم اضافه کنم که سریال هایی مثل وارش می تواند به رونق صنعت گردشگری در ایران هم کمک کند. سریال هایی که در خارج از تهران ساخته می شود، می تواند جاذبه های گردشگری ایران را هم در دل درام به مخاطب معرفی کند. البته یادمان باشد که زیبایی طبیعت شمال باعث نشود سایر نقاط کشور را فراموش کنیم. کل ایران یک لوکیشن طلایی برای فیلم و سریال سازی است.
*ضمن اینکه می توان فیلمنامه را اقتباسی داست که از یک رمان خارجی به اسم مهاجران تاثیر پذیرفته است
این اقتباس البته با ایرانیزه شدن همراه می شود و روح خود را از فرهنگ و تمدن ایرانی می گیرد. مثلا قصه ما جدا از اینکه در جغرافیای شمال می گذرد، به مسئله انقلاب و دفاع مقدس هم پیوند می خورد و در واقع عناصر داستانی آن را تجربه های جمعی خودمان شکل می دهد. ضمن اینکه ارجاع به این رخدادهای اجتماعی در لایه های درونی قصه رخ می دهد. در بستر یک قصه خانوادگی. من اقتباسی بودن را یکی از نقاط قوت سریال می دانم و به نظرم جای سریال های اقتباسی در تلویزیون ما خالی است در حالی که مردم ما به کارهای اقتباسی علاقه دارند و از آن استقبال می کنند. به نظر من سریال وارش نشان داد ادبیات داستانی چه سرمایه و گنجینه باارزشی برای فیلم و سریال سازی است که کمتر از این گوهر بهره می بریم.
*برخی از شباهت های سریال های«وارش» و«پس از باران»یا دو شخصیت «وارش» و «ستایش» گفته اند. نظر خودتان در این باره چیست؟
ببینید لوکیشن و محیط مشترک یا پوشش و آرایش و لهجه و گویش دلیل بر شباهت دو سریال یا فیلم به هم نیست. اگرچه هر دو مجموعه در شمال می گذرد اما این تفاوت در قصه و شخصیت های قصه است که این سریال را از هم متمایز می کند. یا مثلا ممکن است برخی ویژگی های مشترک از حیث رفتاری بین کاراکترهای دو سریال وجود داشته باشد. مثلا در همه این مجموعه ها زن ها شخصیت های اصلی و تاثیرگذار قصه هستند یا با یک قصه اجتماعی در بستر خانوادگی مواجه هستیم؛ اما این لزوما به معنای کپی برداری از هم نیست. من البته سریال «پس از باران» را ندیده ام اما به نظرم اگر با دقت به این سریال نگاه کنیم، متوجه تفاوت فضای قصه ها و بالطبع تفاوت شخصیت های قصه خواهیم شد.
*وارش در ابتدا با یک قصه عاشقانه و خانوادگی شروع می شود اما در نیمه های راه سویه های اجتماعی آن بیشتر می شود. آیا این نوعی دوپارگی در قصه نیست؟
به اعتقاد من وارش قصه عشق در بستر تاریخ است. قصه ای که داستان سه خانواده را در بستر وقایع تاریخی و اجتماعی دهه 60 به تصویر می کشد. در واقع وارش یک قصه تک بعدی ندارد و همه وجوه زندگی قهرمانش را لحاظ می کند. از این رو هم شاهد مسائل شخصی و فردی زندگی او هستیم و هم مسائل اجتماعی زمانه او. ضمن اینکه شخصیت اصلی ما در نیمه اول داستان وارش بوده اما چون نام سریال هم وارش است این انتظار شکل گرفته تا پایان فقط زندگی او محور داستان باشد.
مصاحبهکننده: سیدرضا صائمی
بیشتر بخوانید:
جزئیاتی از ساخت فصل دوم سریال «وارش»
بشنوید: تیتراژ «وارش» با صدای سالار عقیلی
ه خ / س م